دوران ۳۰ساله معلمی برای هرمعلم پرازفرازونشیب وسرشارازخاطرات تلخ وشیرین است که به یقین همه همکاران عزیزم درطول سالیان متمادی روایت های متفاوتی ازاین خاطرات راتجربه نموده واکنون دراذهان خود ذخیره دارند.

بسم الله الرحمن الرحیم

دوران ۳۰ساله معلمی برای هرمعلم پرازفرازونشیب وسرشارازخاطرات تلخ وشیرین است که به یقین همه همکاران عزیزم درطول سالیان متمادی روایت های متفاوتی ازاین خاطرات راتجربه نموده واکنون دراذهان خود ذخیره دارند.
بنده نیزاین افتخارراداشتم که بخشی ازعمرم رادرجرگه مقدس معلمی ودرکنار شاگردانی متفاوت ازهمه اقشارجامعه بگذرانم وامروزاحساس سربلندی وغرورمیکنم که درمیان این همه شغل موجود درجامعه ،شغل معلمی رابرگزیدم وتوانستم سالهایی چند درتعلیم وتربیت فرزندان سرزمینم نقشی هرچند ناچیزراایفا نمایم.
من اگربخواهم به نقل خاطرات دوران معلمی بپردازم باید کتابی رابه رشته تحریر درآورم زیراحجم خاطرات زیاداست ودراین مقوله ذکرهمه آنها نمی گنجد،
سالهاپیش چند صباحی مدیرمدرسه متوسطه اول شبانه روزی قائم آل محمدص چرام بودم،
عزیزان واقفند که مدرسه شبانه روزی معمولا اختصاص داردبه دانش آموزانی که درمناطق روستایی قراردارند که آن روستاها به مدارس عادی دسترسی ندارند ومعمولا چنین روستاهایی ازنظرمحرومیت جز،، محرومترین روستاهای هرشهرستان محسوب می شوند،
یادم هست درآن سالها برنامه ای بودتحت عنوان کمک به مدرسه ودائما بخشنامه هایی ازوزارت واداره کل متبوع به مدارس ارسال می شد ودراین بخشنامه ها تاکید می شد به جمع آوری کمکهای مردمی وارسال آن به اداره وسپس به اداره کل متبوع.
مدیرانی که دراین زمینه فعال تربودند تشویق وآنهایی که کوتاهی می کردند نیزبه شکلی توبیخ می شدند.
حقیر باتوجه به شرایط مدرسه ووضعیت اقتصادی دانش آموزانم باچنین بخشنامه ای سخت مخالف بودم ودربرابرآن خیلی مقاومت به خرج دادم ولی چه می توان کرد ووقتی بخشنامه ای ازروال قانونی به مدارس می رسید لازم الاجرابود
چندین باردرمراسم صبحگاهی موضوع رامطرح کردم وحتی تعدادی ازاولیا،، راباوجودمشکلات رفت وآمد درجلسه ای که درمحل آموزشگاه منعقد نمودیم گردهم آوردم ولی جیبها تهی بودودستها خالی .
یک روزصبح اول وقت دردفترآموزشگاه نشسته بودم وچون اول هفته بود مشغول رصد امورات هفته قبل بودم
ناگهان دربازشد وامیدوارکه ازشاگردان پایه اول بوداجازه خواست ووارد دفترشد
امیدوار ازجمله دانش آموزان منطقه بید انجیر بود که بعلت بعد مسافت درتمامی ایام تعطیل وازجمله پایان هفته خودم باپذیرفتن ریسک بالایی بااستفاده ازوانت آموزشگاه آنهارابه روستاهایشان می بردم چون نمی توانستم اشک دوری ازوالدین رادردیدگان آنان ببینم وبی تفاوت باشم،
آری امیدوارواردشد و آرام دست درجیب شلوارمندرس کرد وبعد تمام محتویات آن راروی میزم گذاشت واجازه ترخیص خواست ،.
ازجایم بلند شدم که پولها رابردارم وشمارش کنم که نگاهم به پاهای امیدوارخورد که به علت پارگی کفشها تقریبا تمام انگشتان پاهایش ازجلوی کفشهایش بیرون آماده بود وبعلت سردی هوا ونپوشیدن جوراب قرمزگشته ومعلوم بود به سختی تحمل می کند.
اشک دردیدگانم حلقه زد وبه شدت متاثرشدم پولهایش راشمارش نمودم ۱۵هزارتومان بود.
بادوتن ازدبیران مشورت کردم وموضوع راباآنان درمیان نهادم وازآنان مبلغی گرفتم وخودم هم مبلغی روی آن گذاشتم وفورا امیدوارراصداکردم واوراسوارماشین نمودم وبه چرام رفتیم اتفاقا آن موقع یک ماشین نیسانی درورودی شهرچرام بساط کفش فروشی داشت
وکفشهای خوبی هم برای فروش عرضه می نمود
به امیدوارگفتم هرنوکفشی راکه خودت دوست داری برداراتفاقا دقیقا انگشت روی کفشی نهاد که نطر خودم بود کفش ساق بلند ومحکمی بود قیمت وبها کردم وباپرداخت مبلغ ۴۸هزارتومان کفش راخریدم وهمانجا به امیدوارگفتم باید ان رابپوشی واوهم پوشید
وخدامی داند شوروشعف وشادابی که آن روزدرچشمان ان پسرمشاهده نمودم تاعمردارم برایم زیبا وخاطره انگیزاست وحلاوت وشیرینی آن حرکت همیشه دروجوم ماندگاراست
=======================
فرارسیدن ۱۲ اردیبهشت وبزرگداشت روزمعلم رابه همه همکاران عزیزم درسراسرایران اسلامی راتبریک می گویم
سید مسعود سیدی
چرام ۹اردیبهشت ۱۳۹۹

  • نویسنده : محسن زارعی