او به تازگی ازدواج‌کرده بود که همسرش فوت می‌کند و بعد از 12 سال از درد تنهایی از خانه این قوم به منزل آن فامیل می‌رود و نهایتاً در سن پیری به چادری پناه می‌برد. و امروز در حالی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کند، با زخم‌های زندگی شب‌ها را در تاریکی چادر می‌گذراند.

پایگاه خبری تحلیلی امید دنا

«حوری‌جان» زن بی‌خانمانی که در روستای «خون‌گا» شهر پاتاوه شهرستان دنا در چادر به‌تنهایی زندگی می‌کند؛ او به تازگی ازدواج‌کرده بود که همسرش فوت می‌کند و بعد از 12 سال از درد تنهایی از خانه این قوم به منزل آن فامیل می‌رود و نهایتاً در سن پیری به چادری پناه می‌برد. و امروز در حالی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کند، با زخم‌های زندگی شب‌ها را در تاریکی چادر می‌گذراند.

واکنش فرماندار دنا به زندگی زن بی‌خانمان؛ تشکیل کمیته‌ای برای رسیدگی به مشکلات «حوری‌جان»
«حوری‌جان» می‌گوید: با یکی از بستگانم زندگی می‌کردم که حدود 3 ماه پیش به دلیلی از خانه بیرون آمدم، فرزندی ندارم، اگر فرزندی داشتم که الآن این روزگارم نبودم. نه خانه‌ای و نه آسایشی دارم.
«زن همسایه مقداری غذا می‌آورد تا بخورم، نه آب دارم، نه برق و نه گاز؛ کسی را ندارم اگر زن همسایه‌ نبود کسی به دادم نمی‌رسید، امروز مسلمانی دُر گرانبهایی است!»
این خانم پیر تاکید می‌کند که «غده سرطانی دارم، عمل کرده‌ام و بهتر شدم اما بعد از مدتی حالم دو باره بد شد.» «یارانه می‌گیرم اما با یارانه دیگر چه کاری می‌شود کرد!» «جوان بودم از کوه‌ها بالا می‌رفتم الآن خانه‌نشین هستم.»
«ناراحتیم؟ ناراحتیم از این هست که نه فرزندی دارم، نه مادری، نه برادری، نه پدری و نه خاله‌ای.» «شب‌ها آن‌قدر فکر می‌کنم که نمی‌توانم بخوابم، می‌ترسم در چادر بخوابم.»
حوری جان بیان می‌کند؛ «وقتی ازدواج کردم، همسرم فوت می‌کند به برادرم پناه بردم که برادرم «نادر» در جنگ علیه بعثی‌های عراقی شهید شد و دیگر تنها شدم، حدود 12 سال خانه‌ی پسر برادر شهیدم بودم، و الآن بعد از تحمل سختی‌های فراوان و بی‌کسی، تنها در این مکان زندگی می‌کنم.»
زن همسایه می‌گوید: «حوری جان» خاله همسرم هست، در خانه یکی از بستگانش زندگی می‌کرد و به دلایلی الان تنها زندگی می‌کند. «یک باب چادر صحرایی به «حوری جان» داده‌ام و گفتم که در آن زندگی کند، نهادهای حمایتی هم گفته‌اند که نمی‌توانیم به «حوری‌جان» کمک کنیم چون نه فرزندی دارد، نه همسری و تنهاست!» «خودم هم 10 فرزند دارم و واقعاً برای من سخت است که کمکش کنم؛ نه آب دارد نه غذا، غده سرطانی هم دارد.»
«حدود 6 ماه از نوبت پزشک متخصص «حوری جان» می‌گذرد، هزینه‌ها بالاست و دیگر نمی‌توانم کاری کنم؛ هرروز «حوری جان» می‌گوید درد دارم؛ پول اندکی که از کمیته امداد و یارانه می‌گیرد هزینه داروهایش می‌شود.»

  • منبع خبر : کبنا